در سده سوم هجری، مقارن با روی کار آمدن حکومت سامانی در خراسان بزرگ، جریانی زهدگرا به نام ملامتیه در نیشابور شکل گرفت که به دلیل تفاوتهای بنیادین با صوفیه و کرامیه در آداب و رسوم، مشهور شد. مخالفت ملامتیان با خرقهپوشی، تأسیس خانقاه، سماع و تشویق به فعالیتهای اقتصادی، آنها را از صوفیه و کرامیه تمایز بخشید و گسست معرفتی را نشان داد که پیش از آن در عرفان اسلامی سابقه نداشت. آموزههای کانونیِ ملامتیان در زمینه کسب و کار و همچنین اجتماعگرایی، زمینه را برای رشد و شکوفایی ایشان در بستر فضای شهری و تجارتپیشه و پویای نیشابور آن روزگار، فراهم کرد. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانهای و رویکرد تبارشناسانه قصد دارد تعارض این آموزهها را با صوفیه آشکار و مهمتر از آن، همسویی خواستِ دانایی در ملامتیه را با خواست قدرت در معنای فوکویی، بررسی کند.