ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر و حضور شاهنامه در برخی از هنرهای ایرانی
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی با گذشت هزار سال از سرایش آن، همواره در شئون مختلف زندگی ایرانیان و دیگر مردم آگاه و نیکسرشت جهان حضور داشته است. دامنة تأثیرپذیری از شاهنامه تنها به حوزة ادبیات و خلق آثار ادبی و ترجمة همه یا قسمتی از آن به زبانهای زندة دنیا محدود نیست بلکه درطول سالیان پس از سرایش شاهنامه، هنرمندان ایرانی همواره متأثر از آن، به خلق زیباترین آثار همت گماشتهاند. در واقع، از همان سدههای آغازین خلق این حماسة ملی، اشعار، داستانها و شخصیتهای آن به صورتهای گوناگون در فرهنگ و هنر ایران تأثیرگذار بوده است. در این جستار، تأثیر و حضور شاهنامه در برخی از مهمترین هنرهای ایرانی، ازجمله نگارگری، خوشنویسی، هنرهای نمایشی، و کاشیکاری، بررسی شده است.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_32_53ddf0aaf26e10f7b1cc64f8c9d8136b.pdf
2010-09-08
1
13
شاهنامه فردوسی
هنرهای ایرانی
شاهنامهنگاری
تذهیب
خوشنویسی
کاشیکاری
هنرهای نمایشی
علی
تقوی
taqavi1536@gmail.com
1
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
ابوالقاسم
رادفر
2
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نقد بلاغی بیت معروفی از شاهنامه
در این مقاله، پس از بیان تعریفی تکمیلی از دانش معانی، بیت معروف «میازار موری که دانهکش است / که جان دارد وجان شیرین خوش است » با ضبط دیگری از آن که در شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق آمده است (مکش مورکی را که روزی کش است / که او نیز جان دارد و جان خوش است) مقابله و با توجه به مقتضای حال مخاطب، گوینده و نوع ادبی حماسه، دلایل بلاغی رجحان ضبط اخیر در بافت شاهنامه بیان شده است. در پایان نیز بر این نظر تأکید شده که برای کشف اصول و معیارهای دانش معانی مختص زبان فارسی لازم است شاهکارهای متون ادبی این زبان بهشیوۀ استقرایی بررسی شوند.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_33_6add5de8dafd681b073f98f972c84a1b.pdf
2010-08-23
15
27
نقد بلاغی
شاهنامه فردوسی
بوستان سعدی
دانش معانی
داریوش
ذوالفقاری
zolfaghari1185@yahoo.com
1
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیامنور
AUTHOR
نرگس
محمدیبدر
2
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیامنور
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
زیباشناسی شر
بررسی تطبیقی جایگاه شر در نگاه فردوسی و شکسپیر با توجه به
داستان «ضحاک ماردوش» و نمایشنامۀ «مکبث»
در این نوشتار، درپی واکاوی دو اثر از دو زبان مختلف و از دو دوران مختلف تاریخی هستیم که بحث آنها یکی از دغدغههای دائمی بشر یعنی رویارویی با شر است: فردوسی از سویی و شکسپیر از سوی دیگر. ابتدا از نظرگاهی ساختارگرایانه به بررسی دو اثر خواهیم نشست و همسانیها و تفاوتهای زبانشناختی و ادبی متون را برمیشمریم و نشان میدهیم که دو اثر در سطح گفتمان روایت ساختاری مشابه دارند و ازمنظر نشانهشناسی نیز وجوه مشترک فراوانی بهطور غیرمستقیم در هر دو اثر وجود دارد؛ آنگاه متن را از نظرگاه هرمنوتیکی تأویل میکنیم. آنچه در اینجا اهمیت ویژهای دارد، نگاهی است که به شکلی متفاوت به مقولۀ ادبیات تطبیقی انجام میشود و آن وجود یک جبر زمانی در خلق آثار هنری است که در آن، مسئلۀ تکرار زمانی بیشتر توجه میشود تا مسئلۀ برخوردهای بینافرهنگی دو ملت؛ تکراری که کم و بیش از مسائلی سرچشمه میگیرد که دغدغههای دائمی بشر در زندگیاش بر روی زمین است و تفسیرهای دگرگونه و متفاوت آدمی در پاسخدهی به آنها و عدم دستیابی به این مهم. در این مقاله، دو اثر و جهانهای آنها در روندی که به آن اشاره شد، ردگیری میشود و در بخشهای پایانی مقاله، دربارۀ نگاهی ازلی/ ابدی (کیهانی) به مقولههای مطرحشده در زمان جاودانۀ آن بحث میشود.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_34_c7139f66e44ada901dd968fb1464954f.pdf
2010-10-03
29
52
تطبیقی
فردوسی
شکسپیر
ضحاک
مکبث
شر
ابوالقاسم
رادفر
1
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
AUTHOR
احمد
کیا
ama.kia88@gmail.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بازتاب باورهای نجومی در خمسۀ خواجوی کرمانی
ایرانیان در گذشته، مانند بیشتر اقوام، خورشید و اختران را با تأمل و اندیشه مینگریستند. به این علت، دربارۀ آسمان ـ که بخشی از فرهنگ و اساطیررا تشکیل میدهد ـ باورها و تفکراتی به ادبیات راه پیدا کرد و ادیبان فارسیزبان کموبیش با علم نجوم آشنا شدند و اصطلاحات و تعبیرهای این دانش را وارد شعر و نثر کردند، تا جایی که نام ستارگان، سیارات، صورتهای فلکی، ... وگرایشهای ذهنی عامه دربارۀ آنها، سراسر ادب فارسی را فرا گرفت و زیباترین تعبیرها، افسانهها و صورتهای خیالی را آفرید. در این مقاله، ابتدا علم احکام نجوم و باورهای شکلگرفته پیرامون آن، در خمسۀ خواجو به شیوۀ کتابخانهای بررسی شده و سپس، به روش تحلیلی ـ توصیفی بهنگارش درآمده است.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_35_0fc1264812a591681ab52977fe57d25a.pdf
2010-10-20
53
76
خواجو
خمسه
نجوم
باورها
افلاک
محمدرضا
صرفی
m_sarfi@yahoo.com
1
استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
راضیه
افاضل
2
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
چهار فرضیه در علل نبودِ تفکر بنیادین در شعر سبک هندی
شعر در یک دیدگاه کلی، به دو حوزه شکل(form) و محتوا (meaning) تقسیم میشود. آنچه شکل اثر را میسازد، زبان، صور خیال، موسیقی (وزن و قافیه) و ساختار بیرونی و درونی (پیوند پوشیده عناصر متن در محور عمودی) است؛ و محتوای اثر نیز بازتابی از جهانبینی، نگرش و تجارب وی‍‍ژۀ شاعر از دنیای پیرامون او است .در ادوار مختلف شعر فارسی، توجه شاعران و ادیبان یا بر جهان معنای اثر بوده و یا بر شکل بیان آن: برای شاعران سبک خراسانی و عراقی و نیز سبک نیمایی دوران معاصر، کشف معانی عمیق انسانی، فلسفی، عرفانی و اجتماعی در درجۀ اول اعتبار قرار داشت؛ برای شاعران سبک هندی (اصفهانی) و پارهای از جریانهای ادبی معاصر مانند موج نو، شعر حجم، شعر ناب و پسامدرن، بخشهایی از شکل شعر، یعنی صور خیال و زبان، اهمیت بیشتر داشت و دارد. اینکه کدام بُعد اثر هنری ـ محتوا یا شکل ـ ارزشمندی و جاودانگی آن را تضمین میکند، علیرغم کوشش بیوقفۀ منتقدان ادبی از افلاطون تا بارت و دریدا و اکو و دیگران، هنوز مشخص نیست و دربین منتقدان، گرایشهای افراطی بهجانب معنا و یا شکل و نیز رویکردهای اعتدالی به هر دو حوزۀ اثر ادبی دیده میشود و متمایلشدن به هر جانب، به منظر (perspective) فرد بستگی دارد. سبک هندی، بیهیچ تردیدی، یکی از دورههای در خور توجه در ادبیات کشورهای فارسیزبان است و شاید تنها سبکی است که در مرزهای خارج از ایران و بهصورت سبکی منطقهای در مدتی طولانی رواج گسترده داشته است. نگرش و تحلیل انتقادی این دورۀ ادبی، علاوه بر روشنکردن دلایل پوشیدۀ اوج و فرود آن، میتواند در سرنوشت جریانهای ادبی معاصر در ایران و سایر کشورهای فارسیزبان کارساز باشد. بهنظر میرسد شعر فارسی، با وجود راهیافتن به جغرافیای سیاسی و فرهنگی جدید ـ هندوستان ـ از اوایل قرن دهم، نتوانسته است به «عالم جدید معرفتشناختی» دست یابد و وارد «گفتمان سازنده» با فرهنگ هندی ـ از جمله سنت اسطورهای، فلسفی، دینی و ادبی آن ـ نشده و یکی از دلایل زوال آن نیز خالیبودن از تفکر بنیادین و فقر معنایی است. در این مقاله، ضمن طرح چهار فرضیه دربارۀ علل این مسئله، فقر فکری و فلسفی در سبک هندی، بهویژه نسل دوم، یعنی کسانی که بعد از صائب به شهرت ادبی رسیدهاند، بررسی میشود.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_36_56a71051905afc8679c1521231c58083.pdf
2010-09-28
77
96
نقد ادبی
نقد جامعهشناختی
سبکشناسی
سبک هندی
تفکر بنیادین
قدرتاله
طاهری
ghodrat66@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
سیمای هنری تشبیهات در دیوان سیّدِ حِمیَری شاعر اهل بیت (ع)
سیّدِ حِمیَری، یکی از شاعران برجستۀ شیعی است که شعر خود را در خدمت نشر مفاهیم دینی و تبیین فضایل اهل بیت(ع) و دفاع از ایشان قرار داده است. سیّدِ حِمیَری، از آن دسته شاعران نیست که گوهر شاعری خود را یکسره در دامان تشبیهپردازیها و تصویرسازیهای دورودراز بریزد و تصاویر غیرمعمول و رنگارنگ دور از ذهن خلق کند، بیآنکه این تصاویر، محتوای چشمگیری داشته باشند. بهنظمکشیدن عقاید ناب و ریشهدار شیعی، چنان بر سراسر چکامـههای این شاعر غلبه دارد که در اکثر قریب به اتفاق موارد، تشبیهات محدودی که شاعر بهکار میبرد، درخدمت بیان معانی و وضوح هرچه بیشتر محتوای دینی شعر است. محوریت محتوا و معنا در تشبیهات شاعر، از سویی به ساحت بیان هنرمندانۀ شعر او لطمه میزند و از سوی دیگر میزان والای پایبندی شاعر به عقاید شیعی و اندیشۀ محوربودن شعر وی را میرساند. زبان و فضای شعر او چنان ساده و روان و موافق با مقتضای حال مخاطب و برگرفته از عناصر زیبای همین جهان پیرامونی ما است که هر جا فضای شعر او خواستار همراۀ تصاویری برگرفته از عناصر طبیعت میشود، شاعر این نیاز معنایی را با نقاشیهایی که از فضای طبـیعت پیرامـونی ترسیم میکـند، پاسخ میدهد.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_37_054619ced2dbe9c6cf3e0fe00550359b.pdf
2010-08-21
97
125
اهل بیت(ع)
سیّدِ حِمیَری
نقد ادبی
شاعران شیعی
مرتضی
قائمی
morteza_ghaemi@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه بوعلیسینا همدان
AUTHOR
زهرا
طهماسبی
zahra.tahmasebi.62@gmail.com
2
کارشناس ارشد دانشگاه بوعلیسینا همدان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مبناى فکرى ابنسینا در شکلگیرى قصیدة عینیّه
قصیده عینیّه، منظومه علمى سرشار از عناصر شعرى و ظرایف ذوقى در بیان احوال نفس است که نمودى برجسته از فلسفه باطنى ابنسینا بهشمار مىرود. وى با دستمایهاى از معرفت شهودى و اشراقى و حکمت ذوقى، به آفرینش این چکامۀ شگرف همّت گمارد تا مگر نفس را پس از هبوط، از وضع رقّتبار زمینى رهایى بخشد و به جایگاه بلند آسمانىاش بازگرداند، مشروط بر اینکه به زیور علم و عمل آراسته شده باشد. نویسنده در این مقاله مىکوشد که با نگرش تحلیلى به بحث در مبناى فکرى شیخ در خلق این قصیده بپردازد و پس از نقد و بررسى آرای گوناگون در این خصوص، حقیقت امر را روشن سازد.
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_38_b06b7f737465563880472b464b6436b7.pdf
2010-09-21
127
141
قصیده عینیّه
ابنسینا
فلسفه مشرقى
علم خواص
نفس انسانى
هبوط
عرفان قرآنى
رجوع اختیارى
حدیث علوى
علیرضا
میرزا محمد
mirzamohammad@ihcs.ac.ir
1
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
AUTHOR