پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
مولانا و هویت انسانی
1
20
FA
داوود
اسپرهم
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
d_sparham@yahoo.com
هویت/ Identit، چیستى هر چیزى است، اما در مورد آدمی «هویت»، مجموعهای از خصوصیت­های پایداری است که به اعتبار آن یک فرد انسانی از دیگران متمایز میشود. افراد انسانی وقتی در یک میدان تعامل گروهی/قومی قرار می­گیرند هویت تازه­ای به نام «ما» کسب می­کنند. هویت جمعی با دیالکتیک میان فرد و اجتماع شکل می­گیرد؛ طوری که احساس امنیت به فرد انسانی می­دهد. هویت­های فردی و اجتماعی در جامعة جهانی شده، چندان کارآمد نیستند؛ لذا آدمی در جهان امروز نیازمند هویتی فراتر از هویت فردی و قبیله­ای/قومی/زبانی است تا به دستاویز آن بتواند در جامعه­ای به گسترة جهان، احساس امنیت کند. در جهان امروز این هویت گسترده را -که می­توان «هویت انسانی» نامید- بیش از دنیای گذشته نیاز داریم. یکی از راه های وصول به «هویت انسانی» که به استعانت از آن می­توان امنیتی جهانی را توقع داشت «عرفان» و آموزه­های جهان شمول آن است. اگر میدان عواطف، احساسات و خواسته­های بشری را در نگرشی عرفانی تعریف کنیم، به اجتماع انسانی مطلوب­تری می­رسیم. اجتماعی که با آموزه­هایی چون؛ عدم آزمندی، وحدت­گرایی، رواداری و صلح اندیشی در صدد رفع تمایزات و تاکید بر اخوتی فراتر از قومیت و ملیّت دارد.
عرفان,هویت,صلح,جهانی شدن,بیرنگی,وحدتگرایی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2243.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2243_0c9aa5b8e6620fcaa7177df588cc51ed.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
درآمدی بر تعامل میان ادبیات کلاسیک عرفانی با سینمای معناگرا (با تأکید بر تحلیل ظرفیتهای نمایشی رسالهی حی بن یقظان ابن سینا)
21
40
FA
علیرضا
پورشبانان
استادیار گروه عمومی، دانشگاه هنر
alirezap3@yahoo.com
سعید
بزرگ بیگدلی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس.
bozorghs@modares.ac.ir
غلامحسین
غلامحسین زاده
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس
gholamho@modares.ac.ir
برای بررسی بهتر تعامل میان ادبیات و سینما، میتوان با توجه به یک طبقهبندی کلی و با در نظر گرفتن انواع ادبی (حماسی، تعلیمی، غنایی، عرفانی و شاخه­های آنها) و ژانرهای مختلف سینمایی، این رابطه را به طور تخصصی­تر مورد توجه قرار داد. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش شده به روش توصیفی - تحلیلی چگونگی تعامل میان ادبیات عرفانی با سینمای معناگرا بررسی شده و نشان داده شود که این آثار چگونه می­توانند در سینمای هنری و معناگرا، به نسخه­های تصویری تبدیل شوند. به این منظور، رساله­ی حی بن یقظان ابن سینا نیز به عنوان نمونه بررسی شده و نتایج تحلیل در قالب اشارات کلی به آثار مشابه تعمیم داده شده است. به این ترتیب باید گفت برجستگی، تنوع و تکثر تصاویر حاصل از توصیفات نویسنده در این نوع آثار باعث خلق فضا، شخصیت­ها و موقعیتهایی می­شود که به نوعی با سینمای ناب و غیر روایی همخوانی دارد. در این متون معانی با ایجاد تصاویر و موقعیتهای متنوع، قابل درک میشوند و همین شیوهی بیان ادبی، نقطهی اشتراک با زبان سینمای هنری است؛ و این امکان را ایجاد میکند که بتوان با استفاده از آثاری از این نوع، سینمای اقتباسی با رویکرد معناگرا را رشد و توسعه داد.
ادبیات عرفانی,سینمای معناگرا,عرفان,اقتباس
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2244.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2244_fb4d45c9557093b0ccf0c9df66fe12f3.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
«عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل برگزیده از بیدل«
41
68
FA
زهرا
پیرحیاتی
دانشجوی دکتری،گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد علوم وتحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
pirhayatizahra075@gmail.com
احمد
.تمیم داری
استاد گروه زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات فارسی وزبانهای خارجی . دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
a_tamimdari@yahoo.com
بیدل دهلوی شاعر معروف سبک هندی ، به منظور مضمون آفرینی، از هر شیء یا پدیده ای که در طبیعت میدیده بهره گرفته است تا اصول عرفانی، ارزشهای اخلاقی و سنتهایعاشقانه را که همواره در متون ادبی موضوع سخن بوده است با تصاویری متنوع، بازآفرینی نماید. تداعی معانی در این میان نقش بسزایی دارد و شبکههایی از تصاویر را ایجاد میکند که از سنتهای شعری سبک هندی است، دراین مقاله به معرفی سه گروه از عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل از بیدل و شیوۀ مضمون آفرینی شاعر از آنها پرداخته ایم.گروه نخست، عبارتند از اشیاء نوساخته مانند آینههای شیشهای، ظروفچینی، عینک، تفنگ- گروه دوم، عناصر عمومی شامل پدیدههایی مانند آبله و حباب یا شیئی مانند بوریاست گروه سوم؛عناصرهنری مانند سواد ، تصویر، نسخه. نگاه ژرف اندیش و تخیل نیرومند شاعر، به کشف روابطی پنهانی میان اشیاء و پدیدهها میانجامد که شاعر را به استفاده از اسلوب معادله، ناگزیر میسازد، آینه در گروه نخست از این بنمایه ها بیشترین بسامد را دارد، در گروه دوم؛ بوریا و درگروه سوم هنر نقاشی داری بیشترین بسامد است. کوشش بیدل در مضمون آفرینی بر ارشاد وتهذیب استوار است وبر وارستگی تاکید ویژه دارد.
سبک هندی,بیدل دهلوی,بنمایه,عناصر,مضمونآفرین
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2245.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2245_da29abb9d44e323b0b19f2381c0e2c8b.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
تحلیل نحوی- معنایی «منادا» در مخالفخوانیهای حافظ
69
78
FA
مریم
ترکاشوند
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه
torkashvand.ma@gmail.com
محمد
ایرانی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه
moham.irani@gmail.com
حافظ به دلیل انتقاد از اوضاع نابسامان زمانه، از شاعران مخالفخوانی محسوب میشود که با بهرهگیری از امکانات زبانی، به دفاع از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی پرداخته است. هدف این مقاله، بررسی و تحلیل نقش دستوری «منادا» در مخالفخوانیهای اجتماعی حافظ است که با استفاده از شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است. نتیجۀ این تحقیق نشان میدهد که حافظ مهمترین شگرد خود را در استفاده از منادا با ایجاد دو گروه: مناداهای محبوب و مناداهای منفور به کار بسته است؛ او ابتدا با استفاده از منادا موجب جلب توجه مخاطب میشود و سپس به کمک جملههای دارای نقش ترغیبی (امری، خبری، پرسشی، التزامی، شرطی و بازدارنده) که پس از منادا قرار میگیرند، به انتقال پیام و انگیزش مخاطب میپردازد؛ با توجه به اینکه جملات پس از منادا معمولاً حامل پیام مهمی از سوی گوینده هستند، حافظ نقش ترغیبی زبان را در این گونه از جملات که بیشتر دارای درونمایههای سیاسی- اجتماعی هستند، در خدمت مبارزۀ بیامان با ریا و ریاکاران قرار داده است.
حافظ,مخالفخوانی,منادا,تمهیدات نحوی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2246.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2246_abe2f7da0036b0dfc00f8818559607dc.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
پژوهشی در الگوی هشتبهشت در دو حوزهی ادبیات و معماری
89
110
FA
اسدالله
جودکی عزیزی
دانشجوی دکتری باستانشناسی دورهی اسلامی. دانشگاه مازندران..
as1977joodakiazizi@gmail.com
سیدرسول
موسوی حاجی
دانشیار گروه باستانشناسی دانشکده هنر و معماری دانشگاه مازندران
seyyed_rasool@yahoo.com
منابع ادبی در زبان فارسی، علاوه بر بازنمود ویژگیهای زبانی و ادبی، گاه ویژگیهای آثار معماری دوران اسلامی و علت نامگذاریشان را نیز به خوبی تشریح کرده­اند. به­واسطهی ارتباط شعرا و ادبا با معماران، بسیاری از عناصر و الگوهای معماری یا به­صورت واقعی خود و یا در هیأت استعارهها و تشبیهات ادبی توصیف شده­اند. یکی از این الگوها، «هشتبهشت» است که بهرغم انجام پژوهشهای بسیار، هنوز پرسش­هایی در علت نامگذاری و نسبشناسی آن باقی است که تاکنون پاسخ­های قانع­کننده­ای به آنها داده نشده است. در این پژوهش که بر اساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است، کوشش کردیم توصیفی را که منابع ادبی از الگوی «هشت­بهشت» داده­اند، با طرح باقی مانده از این اثر معماری تطبیق داده و علت نامگذاری آن را باز نماییم. نتایج تحقیق نشان میدهد اعتقاد به بهشتهای هشتگانه (اشارهها و آموزههای قرآنی) و تجمیع این بهشتها در یک عرصهی چهارباغی، موجب شد تا این الگو که در ادبیات معماری به «الگوی نُهبخشی» معروف است، در منابع ادبی و گزارشهای تاریخی، «هشتبهشت» خوانده شود. پلان تکامل یافتهای که پیشتر در ساختار «آپاداناها» و «نُهگنبدها» تجربه شده بود، برای ساخت کوشک مرکزیِ چهارباغها و آرامگاهها در ایران، آسیای میانه و شبهقارهی هند مورد استفاده قرار گرفته بود.
الگوهای معماری,نُهبخش برونگرا,هشتبهشت,چهارباغ
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2247.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2247_651a2fc7393c7aab57d72c6bd2f5c870.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
6
4
2016
02
20
اَژدَها نماد کدام خشکسالی؟
111
133
FA
سعید
شهرویی
دانشجوی دکتری زبان و ادب پارسی دانشگاه بیرجند.
s.shahrouei@yahoo.com
اَژدَها در داستان­های اسطوره­ای ایران، نماد گجستگی بویژه نماد خشک­سالی است. پژوهش­گران، نبرد پهلوان و اَژدَها را نماد نبردِ ترسالی با خشک­سالی می­دانند. در این جستار انگاره­ای دیگر دربارۀ سرشت برخی اَژدَهایان در داستان­های اساطیری به پیش کشیده­می­شود. چکیدۀ سخن این است که اگرچه اَژدَها در اساطیر، نماد خشکی است؛ در برخی داستان­هایِ اَژدَهااوژنی، گزاره­هایی است که نشان­می­دهد اَژدَها نمادِ خشکیِ سرمایی است نه خشکیِ گرمایی؛ زیرا در آن داستان­ها، اَژدَها با زندانی­کردن آب، بر آن چنبره­­می­زند. با کشته­شدن اَژدَها، آب روان­می­شود و گیاهان سربرمی­آورند و این می­تواند نماد شکستِ کوه­های یخینِ باستانی و آب شدن یخ­ها باشد. گزارش­های فردوسی با یافته­های زمین­شناسان و پژوهندگان گروه جغرافیای طبیعی، بسیار هم­خوان است و نشان­می­دهد که اَژدَها با یخبندان­های دورۀ کواترنری پیوندی استوار دارد.
اَژدَها,خشکسالی گرمایی,خشکسالی سرمایی,اسطورههای ایرانی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2248.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2248_fddd6f3111de8bd1fa2d33f88423633c.pdf