پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
بازتاب اندیشۀ اسطورهای جادو در غزلیات مولوی
1
25
FA
حسین
پریزاد
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک
hparizad12@gmail.com
فروغ
صهبا
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک
f-sahba@araku.ac.ir
با ورود انسان به عصر علمی و پشت سرگذاشتن دوره­های اسطوره­ای و فلسفی چنین به نظر می­رسد که دورة اندیشه­های اسطوره­ای به سر­آمده باشد اما اساطیر به علت کارکرد و نقش عمیقی که در زندگی روانی و حتی اجتماعی نوع بشر داشته­­اند، هم­چنان با تغییر، تحول و پویایی خاص خود از راه­های گوناگون به حیات خویش ادامه می­دهند. جادو، نماد، داستان­های تمثیلی، ادبیات عامه، آیین­ها و مراسم محلی نقش مهمی در انتقال اسطوره­ها به دوره­های بعدی دارند. در این میان، جادو به علت کارکرد گسترده­ای که در جوامع بشری داشته است نه تنها در بسیاری از حوزه­های معرفتی بشر وارد شده بلکه بازتاب­دهندة بسیاری از باورهای اساطیری هم می­باشد. نقش جادو و جادوگری در بازتاب و انتقال اندیشه­های اسطوره­ای از مؤلفه­های دیگر اگر بیش­تر نباشد، کم­تر نیست. بخشی از جادو که با آیین­های ابتدایی بشر پیوستگی دارد، با اسطوره­ها در ارتباط تنگاتنگ است. در مقالۀ حاضر، برخی از مهم­ترین اندیشه­های اسطوره­ای­-­جادویی در غزلیات مولوی به شیوۀ توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. آیین­های جادویی، شیوه­های جادوگری، واژه­ها و ترکیبات جادویی، تأثیرات آشکار و پنهان جادو بر سرشت اجسام و افراد و .... بازتابی از همان اندیشه­های اسطوره­ای در غزلیات مولوی است.
جادو,اسطوره,غزلیات شمس
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2364.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2364_b5b2f618f6b8a8250d062c6d7b71b75b.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
توصیف و تحلیل مضمون قربانی در اشعار بیدل
27
51
FA
محمود
حسن آبادی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
mahmoud.hassanabadi@yahoo.com
فاطمه
ادیبان
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
faryadebiseda941@yahoo.com
قربانی مضمون مشترک اسطوره، دین، عرفان و ادبیات است. این عمل آیینی همواره در جوامع انسانی به منظور قرب و نزدیکی خدا/ خدایان و یا جلوگیری از خشم او/ آنان صورت می­گرفته است. در برخی ایام و نزد برخی ملل، گاهی انسان­ها قربانی می­شدند و شگفت آنکه گاهی خود قربانی با رغبت به این کار تن می­داد. قربانی انسانی با آمدن ادیان الهی از میان رفت، امّا این مضمون در دامن عرفان اسلامی به­گونه­ای بدیع بازتولید شد. بیدل دهلوی شاعر مسلمان هندی گرچه به عارف بودن شهرت نیافته، اما نوعی بینش عرفانی در اشعارش به چشم می­خورد. وی شکلی خاص از مضمون قربانی را در اشعارش پرورانده، امّا این موضوع تاکنون در شعر و اندیشه­ی او مورد بررسی قرار نگرفته است. نویسندگان مقاله­ی حاضر در اشعار بیدل به بررسی این مسأله، استخراج و طبقه­بندی شواهد و تحلیل آنها پرداخته­اند. نتایج تحقیق نشان می­دهد که بیدل، از قربانی و ملزوماتش 53 بار بهره گرفته و در این میان، چشم قربانی و کیفیات خاص آن، بیشترین بسامد را در اشعار او داشته است.<strong> </strong>در حوزه­ی مضامین، بیدل سه ویژگی حیرت، اخلاص و یکرنگی، و تسلیم و رضا را در قربانی (عموماً در چشم قربانی) برجسته­تر و چشمگیرتر دیده است.
بیدل,آئین قربانی,احوال و مقامات,چشم قربانی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2365.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2365_7ebcb69cdf9ac3c2cc791e299c0aa121.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
سبکشناسی مکاتیب سنائی غزنوی، نمایندة نثر دورة گذار
51
72
FA
ریحانه
داوودی
دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد
r.davoudi@stu.um.ac.ir
سید مهدی
زرقانی
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد(نویسنده مسوول)
zarghani@um.ac.ir
محمد جواد
مهدوی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد
mahdavy@um.ac.ir
موضوع مقاله، چنانکه از عنوانش بر می­آید، سبک شناسی نامه­های سنائی است و بر آن است تا از این طریق به دو پرسش اصلی پاسخ دهد: ویژگی­های سبک­شناسانة نامه های سنائی، به عنوان یکی از نویسندگان دوران گذار فرهنگی و ادبی، کدام است؟ با عنایت به این­که برخی محققان در انتساب نامه­ها به سنائی تردیدهایی وارد کرده­اند، آیا می­توان از طریق بررسی وجوه سبکی نامه­ها و نیز تشابه آن­ها با سروده­های وی به نتایج روشنی دربارة صحت و سقم انتساب نامه­ها به وی اظهار نظر کرد؟ بررسی­های ما نشان می­دهد که سبک سنائی در مکاتیب، «بینابین» است و بر این اساس میتوان او را از نمایندگان دورة گذار نثر فارسی از سبک خراسانی به عراقی به شمار آورد و در مورد سؤال دوم نیز به این نتیجه رسیدیم که جز نامة هفدهم، که به احتمال بسیار زیاد از آن سنائی نیست، بقیة نامهها از ویژگیهای سبکی نزدیک به هم برخوردار بوده و به اصح احتمالات نویسندة همة آنها سنائی است؛ بهخصوص که قرائنی در اشعارش نیز یافت میشود که این نظر را تأیید میکند.
سنائی غزنوی,مکاتیب,سبک شناسی نثر
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2366.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2366_bc79cbea1eed5d31ad9d8e9eb84a48a5.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
شرح و تحلیل بیتی دشوار از خاقانی « به پنج انامل به فتح باب سخن »
73
87
FA
امیر
سلطان محمدی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان.
amirsoltanmohamadh@gmail.com
سید منصور
سادات ابراهیمی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان.
msadatebrahimi@yahoo.com
اشعار خاقانی شروانی به همراه شاعرانی از پیچیده­ترین اشعار زبان فارسی است. یکی از ویژگی­های بارز شعر او دقت و وسواس خاصی است که شاعر در انتخاب الفاظ و کنار هم چیدن آنها دارد. به طوری­که در نگاه اول این نکات از دید خواننده پوشیده خواهد­ماند؛ از این رو دقتی خاص و کوششی مضاعف لازم است تا تمام نکات پنهان و زیبایی­های ادبی و فنی آن بر خواننده نمایان شود. در بیتی از خاقانی (به پنج انامل به فتح باب سخن/ ز هفت کشور جانم ببرد قحط و وبا) روابط عمیق بین کلماتی مثل «پنج انامل» ، «فتح باب» ، «قحط» و «وبا» وجود دارد که در شرح­ها به آن توجهی نشده­است. فتح باب اصطلاحی نجومی در بارش باران و پنج انامل گیاهی در دفع وباست. که توجه به آنها معنای بیت را روشن و کامل می­کند. البته خاقانی این موارد را با معنای ایهامی به کار می­برد که خود جلوه­های دیگری جلوهد را با معنای ایهامی به کار می کنندة هوا و دافع وبا ستاز زیبایی کار اوست.
خاقانی,فتحباب,پنج انامل,قحط و وبا
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2367.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2367_ec74bb96239a1b6836e95fb0318d415e.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
تحقیقی در احوال شمس کاشی و شهنامه چنگیزی
91
111
FA
محمود
مدبّری
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
vahidghanbarinani@yahoo.com
محمدرضا
صرفی
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
m_sarfi@yahoo.com
محمدصادق
بصیری
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
ms.basiri@gmail.com
وحید
قنبری ننیز
دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
vahidghanbarinaniz@yahoo.com
شمس­الدین کاشانی سراینده شهنامه­چنگیزی یا همان تاریخ منظوم مغول از شعرای قرن هشتم هجری است. اطلاع ما از احوال و آثار احتمالیِ او بسیار اندک است. آنچه روشن است حضور او در دربار غازان­خان ،(694-703ه­.ق) و سلطان­محمد خدابنده، الجایتو، (703-716 ه.ق) است. شمس کاشی شهنامه چنگیزی را که به نظم شده بخشی از جامع­التواریخ است به پیشنهاد غازان­خان و تایید و حمایت خواجه رشید فضل­الله همدانی (645-718 ه.ق) به نظم در­آورده است. اولین بار ادگار بلوشه، مستشرق فرانسوی، شمس کاشی را در جلد سوم فهرست نسخه­های خطی کتابخانه ملی پاریس معرفی کرد، پس از او منوچهر مرتضوی در نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز و سپس کتاب مسائل عصرایلخانان به معرفی شمس­کاشی بر پایه نسخه پاریس پرداخت. از آن پس اندک اشاره­ها راجع به شمس کاشی و شهنامه چنگیزی همه بر پایه نوشته­های مرتضوی است. مقاله حاضر بر اساس نسخ خطی موجود از شهنامه­چنگیزی و اطلاعاتی که از وی در جُنگ­ها و تذکره­های خطی و چاپی است به معرفی شمس­کاشی و اثر او می­پردازد. همچنین هویت شمس­­کاشی صاحب شهنامه چنگیزی را با شمس­الدین­ کاشی شاعر قرن ششم و اوایل قرن هفتم که با هم خلط شده است تفکیک می­نماید.
شمس کاشی,شمسالدین کاشانی,شهنامه چنگیزی,جامع التواریخ
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2368.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2368_91219e25b866e61c811efb2d576c14c6.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
7
1
2016
06
19
تحلیل فرایند شاعرانهی نظریهی دگرگونسازی عمرخیام
113
134
FA
اسماعیل
نرماشیری
استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه ولایت، ایرانشهر
toordan@yahoo.com
این پژوهش مبتنی بر نظریه­ی دگرگون­سازی است. اصولاین نظریه به طرزی گسترده می­کوشد تا با بهره­جویی از شگردهایی از جمله : زبان غیرتخاطبی وتعریضی، اندیشه­های اپیکوری و نوستالژیکی و تمرکز در خوشایند­سازیِ زمان حال،مناسبات فکری مرموز ساختارها و گفتمان­ها را تبیین کند.از سویی مد نظر دارد تاابعاد دلهره­های عمیق اجتماعی انسان اندیش­مند را به عنوان وجدانی آگاه نیز آشکار سازد. از این رو، با چنین نگاهی خیام و رباعیاتش مورد تامل و خوانش قرار گرفته است. این جستارکوشیده است تا با استفاده از این رویکرد پاسخ این پرسش­ها را با روش مطالعه­ی کتابخانه­ای به شیوه­ی تحلیلی غیر­گزینشی داده­ها بیابد که: آیا می­توان نسبتی معنادار بین رباعیات و اندیشه­های اپیکوری و زبان خوش­باشانه با دگرگون­سازی متصوّر بود؟آیا تمرکز و توجّه خیام به زمان حال می­تواند نقطه­ی ثقلی برای دگرگون­سازی تلقّی شود؟ سرانجام مجموعه­ی یافته­ها مبین این است که خیام با سرودن رباعیات، ضمن آگاهی بخشی نسبت به اوضاع فکری و فرهنگ سیاسی – دینی، نظام تعامل و روابط پیدا و پنهان سیاست و فقاهت عصرش را یه شیوه­یی خلاف ذهنیت حاکم بر جامعه نقد کرده است.
دگرگونسازی,رباعیات خیام,زبان و اندیشهورزی,رابطه یابی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2369.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2369_c64bdd583c6d087c60e6a49b4f70700b.pdf