پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
06
21
چرا رستم از سوی مادر ضحّاکنژاد است؟
1
21
FA
حمیدرضا
اردستانی رستمی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلاحی واحد دزفول
h_ardestani_r@yahoo.com
نگارنده در این جستار می­کوشد تا پاسخی درخور به این پرسش بیابد که به­راستی چرا نیای مادری رستم را در شـاهنامه، ضحّاک خوانده­اند؟ در پاسخ چهار توجیه را می­توان ارائه داد: 1- می­دانیم که نیای پدری رستم، گرشاسپ است و او بـه­ویژه در متن­های پهلوی، از آن­جاکه آتش را آزرده است، دوزخی می­شود. شاید موبدان عهد ساسانی برای گرفتن انتقام از رستمِ سکایی­پارتی (که از نظر تفکّر سیاسی و عقیدتی در تقابل با ساسانیان است)، او را از سوی مادر به کسی نسبت داده­اند که کنشی همسان گرشاسپ دارد و او کسی نیست جز اژی­دهاک­ که مطابق با اوستا، آذر را می­آزرد؛ 2- از آن­جاکه در کیش زروانی، حکومت را به اهریمن سپرده­اند، ایرانیان پهلوانی نیاز دارند که بخشی از وجود او اهریمنی باشد تا بتواند چیرگی مطلق بر جهان شاهنامه بیابد؛ بدین­سان رستم از سوی مادر با ضحّاک پیوند می­یابد؛ 3- در برخی منابع، چهره­ای مثبت از ضحّاک ارائه کرده­اند. شاید نسبتِ رستم به ضحّاک در شاهنامه و نازشِ رستم به نیای مادری­اش، بازتابِ علاقۀ تودۀ عوام به ضحّاک در منابع دیگر باشد؛ 4- ضحّاک و رستم، نخستین شورندگان بر پدر ـ پادشاه هستند و این نیز می­تواند سبب پیوند رستم با ضحّاک باشد.
رستم,ضحّاک,آذر,گرشاسپ,زروان,پادشاه ـ پدر
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2866.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2866_00469947d0a8b4fe86e1e7c7a40cc6bd.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
06
21
شعرستیزی در عهد صفوی: زمینهها، علل و مصادیق (بر اساس مفاهیم تحلیل گفتمان)
23
45
FA
تقی
پورنامداریان
استاد پژوهشکدۀ زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
namian@ihcs.ac.ir
حسینعلی
قبادی
استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس
hghobadi@modares.ac.ir
فرانک
جهانگرد
استادیار پژوهشکدۀ زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
fjahangard@yahoo.com
علی
کیانی فلاورجانی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ali.kiani87@gmail.com
شعر و شاعری در عهد صفوی دستخوش دگرگونیهایی شد. شاهان صفوی با شعر، آنگونه که در پیشینۀ ادبی ایران، تا سدۀ نهم شکلگرفته بود، سر مخالفت برداشتند. آنان بهطور ویژه، با مدح پادشاه یا حاکم و وزیر، که بخش زیادی از پیشینۀ شعر فارسی را به خود اختصاص داده بود، مخالف بودند. در این مقاله با استناد به نمونههایی از مخالفت آنان با شعر، چرایی این مخالفت با کمک نظریات تحلیل گفتمان بررسی و تحلیل خواهد شد. در این مقاله عمدتاً از مفاهیمی بهره گرفته شد که لاکلا و موف در تحلیل گفتمان مطرح کردهاند. چراکه شعرستیزی صفویان، پدیدهای سیاسی و اجتماعی است و نظریات این دو، برای تبیین و تحلیل پدیدههای سیاسی و اجتماعی، منسجمتر و کارآمدتر است. بر اساس مفاهیم گفتمانکاوی، نقطۀ مرکزی گفتمان ادبی صفویان «شعر شیعی» بود. این گفتمانِ ادبی، خود از گفتمان سیاسی حاکم، یعنی «تشیع» متأثر بوده است. گفتمانها بر آناند تا معانیِ موردنظر خود را ترویج دهند و معانیِ دیگر را به حاشیه برانند. بر این اساس صفویان «شعر شیعی» را برجسته کردند و در نقطۀ مقابل، شعر مدحی و گاه بهطورکلی، شعر را به حاشیه راندند. این پژوهش با تکیه بر چهارچوب نظری یادشده، با روش توصیفی-تحلیلی خواهد بود.
شعرستیزی,دورۀ صفویه,تحلیل گفتمان,لاکلا و موف
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2642.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2642_5fd46d4d9754470535f786b425996d3f.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
05
22
تحلیل اسطورة سیمرغ در شاهنامة فردوسی
47
70
FA
زهره
حیدرنیای راد
دانشجوی دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی ، واحد ساوه ،دانشگاه آزاد اسلامی ، ساوه ، ایران.
heidarnia_2468@yahoo.com
علیرضا
شعبانلو
استادیار زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
shabanlu@ihcs.ac.ir
<br /> سیمرغ یکی از پرندگان اساطیری است که در متون دینی زرتشتیان و سپس در حماسههای ایرانی حضور دارد. در میان متون حماسی، سیمرغ در شاهنامه کارکردی فعالتر و پررنگتر دارد و اساساً پرداخت بیشتری دربارة آن صورت گرفته است. در مقالة حاضر سعی بر آن شده است که به بازتاب ویژگیهای اساطیری سیمرغ در شاهنامة فردوسی پرداخته شود. این مهم نیز با مطالعه در متون دینی زرتشتی، مانند اوستا، وندیداد، گزیدههای زادسپرم و ترسیم سیمای سیمرغ و تطبیق آن با شاهنامه محقق شده است. در شاهنامه سیمرغ دارای دو چهرة کلی اهورایی و اهریمنی است. جنبة اهورایی سیمرغ نیز شامل کارکردهای درمانگری، توتمیستی و حمایتکنندگی و خبرآوری است. جنبة اهریمنی که در میان متون حماسی انحصاراً در شاهنامه از آن یادشده، در واقع نوعی از صورت تحول یافتة کارکرد توتمیستی این پرنده یا شکل تغییریافتهای از دوگانگی رفتاری و شخصیتی او است.
اسطور ه ایرانی,شاهنامه,سیمرغ,کارکردهای اساطیر ایرانی
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3221.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3221_de39b5085a621bb9b4b1de03353a81dc.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
06
21
واکاوی اصطلاح "تنمیق" در نسخهشناسی و تصحیح متون کهن بر اساس انجامۀ هفده دستنویس از قرن هشتم و نهم هجری
71
84
FA
مجتبی
مجرد
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بجنورد
mojarrad_mojtaba@yahoo.com
یکی از عناصر مهم در تصحیح متون کهن، شناخت و فهم دقیق پارهای از اصطلاحات نسخهشناسی است که میتواند مصحح را در سنجش اعتبار دستنویسهای مورد استفادۀ خود یاری رساند. ما در این نوشتار میکوشیم یکی از اصطلاحاتی را که کاتبان در انجامۀ دستنویسهای فارسی و عربی، برای بیان کیفیت کتابت به کار میبردهاند، واکاوی کنیم. بدین منظور، نخست واژۀ "تنمیق" را از لحاظ تاریخی و کاربردی بررسی کردهایم و در ادامه کارکردهای معنایی آن در متون گوناگون عربی و فارسی تا پایان قرن نهم هجری تبیین شده است. سپس با در نظر گرفتن هفده دستنویس مربوط به قرنهای هشتم و نهم هجری، کاربرد خاص این اصطلاح در این قرنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش نشان میدهد که کاتبان دست کم در دو مورد خاص، اصطلاح تنمیق را در انجامۀ دستنویس به کار میبردهاند: نخست برای نشان دادن ویژگیهای زیباییشناسیک و دوم برای اثبات مقابله و تصحیح دستنویس خود با اصل منقولعنه و یا دیگر دستنویسهای موجود از متن. از همین رو، مصححان باید در تصحیح متون به انجامۀ دستنویسهایی که اصطلاح تنمیق در آنها آمده، توجه بیشتری نشان دهند، زیرا این دستنویسها از حیث صحت و سلامت، دست کم مورد تایید خود کاتب بوده است.
دستنویس,انجامه,تنمیق,تصحیح متن
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2868.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2868_65d3ac8bf7689f7566f5131031370527.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
06
21
تحلیل تقابل طاووس و مار در داستان رستم و اسفندیار
85
106
FA
علی
محمدی
0000000208975035
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا همدان
mohammadiali2@yahoo.com
در تراژدی رستم و اسفندیار، دو بیت آمده که نقش بسیار کلیدی و ساختاری در فهم داستان مورد نظر دارد. از آنجا که داستان یادشده، به طور مستقل یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی به شمار میرود و یکی از شاخصههای شاهکاری آن به تجلی و حضور قطبهای روبارو یا متقابل وابسته است؛ دو بیت مورد نظر، با چنین بافت و ساختاری، پیوندی معنادار و تنگاتنگ دارد. با جست و جویی که در میان کتابها، مقالهها و جستارهای شاهنامهپژوهان صورت گرفت، هیچ کدام از آنها تا کنون، چنان که باید به مفهوم تقابل طاووس و مار در آن دو بیت یاد شده، اشاره نکردهاند. در این مقاله، ضمن تفسیر دو بیت مورد نظر، کوشش شده است تا رابطهی علیت بیتهای یادشده با کلیت داستان از یک سو و از سویی دیگر خوانش مفهوم تقابلی با نظرداشت ساختار تقابلها در نظریهپردازی جدید، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
رستم,اسفندیار,طاووس,مار,تقابل
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2643.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2643_d85d1d8f441f07db7c93543250b92190.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0611
8
1
2017
06
21
تحلیل تکنیک توازی در حکایت ملک شهرمان و پسرش قمرالزمان در هزار و یک شب
107
125
FA
سید مهدی
مسبوق
دانشیارگروه زبان وادبیات عربی دانشگاه بوعلیسینا
smm.basu@yahoo.com
شهرام
دلشاد
دکترای زبان وادبیات عربی دانشگاه بوعلیسینا.
h.delshad@ymail.com
توازی یکی از شگردهای روایت است که داستان­پرداز در موقعیت­های مختلف ناگزیر از به­کارگیری آن است. این تکنیک در انسجام­بخشی به ساختار روایت، شخصیت­پردازی، القاء اندیشه­ها و معانی ضمنی اثر، آماده­سازی پیرنگ و غیره به نویسنده کمک شایانی می­کند. پژوهش حاضر انواع توازی و کارکردهای آن را در یکی از قصه­های هزار و یک شب با عنوان ملک شهرمان و پسرش قمرالزمان در چهار محور مختلف توازی رویداد، شخصیت، وصف و اندیشه، با هدف شناخت چگونگی به­کارگیری توازی در این قصه مورد مطالعه قرار داده تا از این رهگذر به شناختی از چگونگی به­کارگیری این تکنیک توسط پردازندگان هزار و یک شب دست یابد. برآیند پژوهش نشان می­دهد که اگر چه این تکنیک را نمی­توان به تمامی قصه­های هزار و یک شب و قصه­های افسانه­ای کهن تعمیم داد؛ اما از آنجا که افسانه­ها معمولاً از نظامی واحد و کلّی تبعیت می­کنند و ساختاری متناظر و تکراری در بسیاری از قصه­ها تکرار می­گردد می­توان گفت توازی از شگرد­های مهم پردازندگان هزار و یک شب بوده است که با به­کارگیری ساختار فرمولی در افسانه­­ها و قصه­های پریان تناسب زیادی دارد. در این قصه، توازی برای القاء ایده­های مرکزی کتاب نظیر سیطرۀ تقدیر، زن­محوری، عشق­مداری، قیاس­مندی و اصل تناظر میان پدیده­ها به­کار رفته­است.
توازی,هزار و یک شب,روایت,ملک شهرمان و پسرش قمرالزمان
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2867.html
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2867_fad37b8a7dbdcd2f98daede63d6bed1e.pdf