2024-03-28T18:59:54Z
https://classicallit.ihcs.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=731
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
کارکرد ماورائی اسطوره در بخش اساطیری شاهنامه
منیژه
پور علی
محمد
طاهری
حمید
آقاجانی
اسطوره را نباید صرفا افسانههایی روایی اغراق آمیز و استحاله شده از وقایع تاریخی دانست؛ چرا که این روایتها در جنب پر کردن خلاء علمی و تاریخی بشر، پاسخ دهندۀ بسیاری از نیازهای از روحی و روانی جوامع انسانی از عصر باستان بدین سو نیز بودهاند. با چنین رویکردی، جوزف کمبل، صاحب نظریۀ تکاسطوره (سفرقهرمان)، به پشتوانۀ سالها مطالعه و تحقیق در باب اساطیر مختلف تمدنهای گوناگون، قائل به چهار کارکرد اصلی برای اسطوره است. این کارکردها عبارتند از: کارکرد ماورائی، کارکرد کیهانشناختی، کارکرد جامعهشناختی و کارکرد تعلیم و تربیتی. به باور وی این کارکردها جهانشمول بوده و بر تمام آثار اسطورهای جهان، قابلیت تطبیق دارد. از آنجا که شاهنامهی فردوسی، عرصهی ظهور و بروز اساطیر بزرگ ایرانی را فراهم آورده است؛ مصادیق این کارکردهای چهارگانه را میتوان در داستانهای مختلف آن مشاهده وتبیین کرد. در این پژوهش کارکردهای ماورائی اسطوره که حالتی آمیخته از هراس واحترام و بهت در برابر عظمت و مجهولات عالم هستی در ذهن آدمی پدید میآورد و تضمینکنندۀ امنیت عاطفی و روانی انسانها است؛ در بخش اساطیری شاهنامه مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و جلوههای مختلف آن به تصویرکشیده میشود.
اسطوره
جوزف کمبل
کارکردهای اسطوره
شاهنامه
2019
03
20
1
22
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3677_39f99bda79f5cff81e6cca1f0d679b64.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
سنخ شناسی و بررسی الگوهای ساختاری تیپ ابلهان در قصه های عامیانه طنزآمیز ایرانی
ابوالفضل
حری
این جستار، الگوهای ساختاری تیپ احمقان/ابلهان را در قصههای عامیانۀ طنزآمیز ایرانی سنخشناسی و بررسی میکند. از میان قصههای عامیانه، تیپ احمقان، از جمله تیپهای مهم در میان قصههای شوخی است که آرنه، تامپسون، مارزولف، و آتر گرد آورده و از 1200 تا 1999 دستهبندی کردهاند. این تیپ قصهها، ویژگیهای ساختاری و سنخی خاص خود را دارند. برای نیل به این ویژگیها، پیکرۀ دادگانی از کتاب مارزولف (1377) انتخاب، و تیپ هر قصه بر اساس نقش معرف کنش و کنش موجد نقش در قالب سه کارکرد ویژه/خویشکاری سنخشناسی و بررسی و تحلیل شد و الگوهای ساختاری آنها استخراج گشت. بر این اساس، تیپ ابلهان، واحد خودبنیادی تعریف شد که در آن کارکرد ویژۀ ابلهان از همنشینی نقش و کنش حاصل میآید بدین معنا که کنشهای تیپ احمق معرف نقش ابلهانۀ او در قصهها، و متقابلاً، منبعث از نقش ابلهانه اوست که از مجموعه کنشهای ابلهانه حاصل میآید. همچنین، دو الگوی ساختاری احمق در مقام کارگزار (با خود و دیگری) و کارپذیر (با خود و دیگری) در قصهها شناسایی شد. از جمله مهمترین یافتهها یکی این است که قصههای ابلهان واحدهای خودبنیادی هستند که می توان آنها را بر اساس نقش معرف کنش و کنش معرف طنز دستهبندی و تحلیل کرد.
سنخشناسی
الگوی ساختاری
تیپ احمقان
قصههای عامیانه
کارکرد
2019
03
20
23
40
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3592_73c480314c95a272577312c2b5819856.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
تغییرات الگوی روایی منظومههای پهلوانی بعد از شاهنامه (با تأکید بر روایت سامنامه)
نرگس
خادمی
فرزاد
قائمی
مریم
صالحی نیا
منظومههای حماسی پس از شاهنامه، در عین تقلید این آثار از متن معیار شاهنامة فردوسی در سطوح زبانی و ادبی، در سطح روایی دچار تغییرات عمیقی شدهاند. در این پژوهش، به منظور بررسی این تغییرات، الگوی روایی و کیفیت ترکیب پیرفتها در چهار متن گرشاسپنامه، برزونامه، شهریارنامه و در نهایت، به طور خاص، سامنامه مقایسه و تحلیل شده است. در مرحلة نخست به بررسی شیوههای مختلف ترکیب پیرفتهای هر منظومه پرداخته شده و نتایج تحلیل در قالب چهار فرمول کلّی ارائه شده است. در ادامه با در نظر گرفتن بسامد و کارکرد پیرفتهای فرعی به این نتیجه رسیدیم که تغییر اساسی کارکردِ منظومههای حماسی در دورههای متأخّر و تمرکز بیشتر سرایندگان بر قصهگویی، منجر به شکلگیری گفتمانی خاص با ویژگیهایی چون تکثّر پیرفتهای فرعی با کارکرد یکسان یا مشابه و به تبع آن تکثّر شخصیتهای مختلف با خویشکاری یکسان و از سوی دیگر به تعویق افتادن هر چه بیشتر گرهگشایی در این منظومهها، خصوصا سامنامه شده است، که این موارد نمایانگر تأکید بیشتر سرایندگان بر کنشهای خاص و قصهگویی است که احتمالا نتیجة مستقیم در نظر گرفتن پسند و سلیقة روایتشنویی متفاوت با روایتشنوی آثار حماسی اصیل بوده است.
منظومههای پهلوانی
بررسی ساختاری
پیرفت
گرهگشایی
تغییرات الگوی روایی
روایتشنو
2019
03
19
41
68
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3681_21cf59267a1337ff1a3e3ce6e9e92b29.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
«ردیف و کارکردهای آن در شعر شاعران حوزه ادبی عراق»
فاطمه
سلطانی
زهرا
رجبی
ردیف یکی از ارکان موسیقی کناری شعر است که نقش مهمی در زیبایی شعر کلاسیک فارسی از بدو پیدایش آن داشته است. اما از آنجا که سبک بینابین قرن ششم آغاز استفادۀ پیچیده و هنرمندانه از ردیف در حوزه ادبی عراق است، این پژوهش بر آن است تا به شیوۀ توصیفی- تحلیلی دریابد ردیف در شعر شاعران سبک سلجوقی تا چه میزان و با چه کارکردهایی رواج داشته است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد شاعران قرن ششم نخستین شاعرانی هستند که به طور گسترده از ردیف­های اسمی دشوار و ردیف­های فعلی مختلف با کارکردهای متنوع هنری، غیر هنری و حتی گاه نامتعارف و منفی در اشعارشان استفاده کردند؛ و همین امر یکی از عوامل تمایز سبک سلجوقی از شعر سبک خراسانی است. با توجه به نتایج تحقیق، ردیف فعلی با 55 % پرکاربردین ردیف در اشعار شاعران این دوره است. مهمترین کارکردهای هنری ردیف در شعر این شاعران عبارتند از: فراهنجاری، تناسب با مضمون شعر، ایجاد صور خیال، روایتگری فکر و اندیشۀ شاعر و ایجاد موسیقی درونی.
سبک شناسی شعر
شاعران حوزه ادبی عراق (عراق عجم)
ردیف
کارکردهای ردیف
2019
03
20
69
96
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3594_9a5ecd5205c2a5a7d2ce91006816be1a.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
تحلیل تطبیقی دگردیسی عرفانی در داستان دقوقی و اندیشة ابنعربی
شیرزاد
طایفی
سعید
قاسمی پُرشکوه
داستان دقوقی در مثنوی مولوی مشتمل بر مباحث مختلف عرفانی، چندآوایی و مبهم است. از جمله موضوعات مبهم این داستان، «دگردیسی عرفانی» است که از مباحث مطرح در عرفان و وجه مشترک فکری بسیاری از عارفان اسلامی است که به اشکال و شیوه­های گوناگون در آثار آن­ها نمود یافته است. در داستان دقوقی نیز این دگردیسی از چند وجه قابل بررسی است. در پژوهش پیش­رو، به روش استقرایی- تحلیلی و با بهره­گیری از مطالعات اسنادی و کتابخانهای در پی تشریح وجوه این تحوّل عرفانی برآمدهایم و برای تبیین موضوع به صورت تطبیقی، دگردیسیهای موجود در داستان مذکور را به صورت تطبیقی با اندیشههای ابنعربی و پیروان او ستجیدهایم. دستاورد پژوهش گویای این است که دگردیسی عرفانی در داستان دقوقی با اندیشههای نظری عرفان ابنعربی قابل تطبیق است و نظر به داستان دقوقی از این دریچه میتواند در تبیین آن مفید باشد و بیانگر میزان نزدیکی اندیشههای دو نامبرده است.
عرفان
مولانا
داستان دقوقی
دگردیسی عرفانی
ابنعربی
2019
03
20
97
117
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3591_6c144ad54f7a0ea9cc5842fb93ab8fab.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
مفهومِ بلاغیِ «تأکید و تشخّص» در ترکیبات آثار سعدی
فرهاد
محمدی
فرایندِ جابه­جایی اجزا که برای بیانِ معانی و اغراضِ بلاغی یکی از اصلی­ترین کانال­های بلاغت در زبانِ فارسی است، افزون بر واحدِ بزرگی چون جمله، در انواعِ ترکیبات نیز کاربرد دارد. «تأکید و تشخّص» به عنوانِ یکی از مهم­ترین اغراضِ بلاغی، عاملِ اصلی در تغییراتی است که در جایگاهِ اجزای ترکیبات رخ می­دهد. انواعِ ترکیبات (اضافی، وصفی، عطفی و متمّمی) که اجزای آنها در حالتِ عادی جایگاه ثابت و مشخّصی دارند، هنگامی که جزء دومِ آنها مورد تأکیدِ گوینده باشد، برای نمایشِ تشخّص آن جزء، با ظرفیت­هایی که در زبان فارسی برای دستکاری در ترکیبات وجود دارد، تغییراتی در ساختار آنها ایجاد می­شود که با شکلِ معمول و متداولِ آنها متفاوت است. در این مقاله با تکیه بر کلام سعدی و با روشِ تحلیلی ـ تشریحی، انواع ترکیبات را با رویکردِ بلاغی و از منظرِ «تأکید و تشخّص» بررسی می­کنیم تا شگردهایی که در گذشته برای نمایشِ تشخّص در انواع ترکیبات استفاده شده است، نمایان گردد. حاصلِ کار نشان می­دهد که در گذشته برای تأکید و تشخّص در هریک از انواعِ ترکیبات از ظرفیت­های زبانیِ خاصی استفاده می­شده است و از طریق نشانه­های زبانی می­توان حالتی را که یک ترکیب در مرکزِ توجّه است، از صورتِ عادیِ آن متمایز کرد.
ترکیب
بلاغت
تشخّص
فرایندِ جابهجایی
جابهجایی صفت
2019
03
20
119
134
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3590_a53ca4ab98e8aa417d824fdd39afdd8a.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
از البرز تا قاف: بررسی تطبیقی دو رشتهکوه اسطورهای
واثق
عباسی
اسماعیل
علی پور
"البرز" و "قاف" دو رشته­کوه اسطورهای در باور جمعی اقوام ایرانی و عربی است که در روایتهای اسطوره­ای به سه طریق بهکار رفته­اند: گاه مستقل از یکدیگر، گاه به صورت اینهمانی (یکسان پنداری) و در برخی موارد هم یکی را نتیجه دیگری پنداشتهاند. البرز اساطیری ریشه در ایران باستان دارد و با مسائل دینی زرتشتی درآمیخته­است و قاف، اسطوره­ای مربوط به دورۀ اسلامی است و صبغۀ عربی آن غالب است. با توجّه به ویژگی­های مشابه و مشترکی که این کوه­ها با یکدیگر دارند و در برخی منابع دورۀ اسلامی نیز بعضاً به جای یکدیگر به کار رفته­اند، نوشتار حاضر در واقع، تحقیقی است انتقادی پیرامون ساختارها و کارکردهای این دو رشته­کوه اساطیری. پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که آیا اسطورۀ قاف در دورۀ اسلامی، دگردیسی همان البرز اساطیری ایرانی است؟ یا اینکه هر کدام از این کوه­ها هویّت و ساختار اسطوره­ای مستقلّ و متفاوتی دارند؟ فرضیۀ ما این است که اسطوره قاف در منابع دورۀ اسلامی، طرح و الگویی از اسطوره ایرانی البرز باشد. هدف این پژوهش، بررسی تطبیقی ویژگیهای مشترک این رشته­کوههای اساطیری است تا از این رهگذر، همانندیهای موجود و علّت یکسانپنداری آن­ها مشخص شود.
اسطوره
کوه البرز
قاف
سیمرغ
عنقا
2019
03
20
135
154
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_3593_11dce562ab14c351f5dce81f44636763.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
نقد تطبیقی- تحلیلی دو شرح شبهقارّهای دیوان حافظ (شرحعرفانی غزلهایحافظ و بحرالفراسهاللآفظ فیشرح دیوان خواجه حافظ)
امین
رحیمی
فرنگیس
کمالوند
محبوبیّت ­روزافزون و رواج ­افکار و اندیشه­های حافظ شیرازی در میان عرفای شبه­قارّه منجر به تدوین شروح متعدّد بر دیوان ­­وی ­گردید که حجم انبوه این شروح، جای خالی نقد و تجزیه و تحلیل­ علمی آنها را به ­خوبی ­آشکار می­سازد تا با تکیه بر آن، خواننده­ای که به دنبال درک و فهم معانی دقیق اشعار حافظ است به سمت شروح قابل ­اعتماد ­راهنمایی ­شود. به­ همین­ منظور، این پژوهش به نقد تطبیقی-تحلیلی دو شرح ­«بحرالفراسه­اللآفظ ­فی­ شرح ­دیوان ­خواجه­ حافظ»­ از عبیدالله خویشگی ­قصوری ­و­ «شرح ­عرفانی ­غزل­های­ حافظ» ­­از­ ختمی­ لاهوری که هر دو­­ از عرفای صاحب ­نام شبه­ قارّه بوده­اند، می­پردازد. نتایج حاصل حاکی از آن است که این دو شرح علی­رغم نواقصی که دارند، گاهی توانسته­اند تفاسیر مناسبی از اشعار حافظ ارائه دهند. خویشگی به بیان نکات ادبی و ترجمة ­لغوی اشعار حافظ توّجه بیشتری داشته ­است و از این جهت شرح وی بر شرح­ ختمی برتری دارد­ و شرح­ ختمی صرف­ نظر از تعقیدهای­ معنوی ­فراوانی که در آن وجود دارد در بیشتر موارد از عهدة تفسیر درست غزل­های­ عرفانی حافظ برآمده­است.
نقدتطبیقی-تحلیلی
شرحعرفانی
ختمیلاهوری
بحرالفراسه
خویشگیقصوری
2019
03
20
1
28
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_4268_77b5f899275e54af85004e967b3446b0.pdf
کهننامه ادب پارسی
2383-0603
2383-0603
1397
9
2
بازنمایی طبقاتِ عرفا در تذکرهالاولیاء: ریاضت به مثابۀ سلیقه و مصرف
پارسا
یعقوبی جنبه سرایی
آی ناز
بردی پور
تذکره­نویسی عرفا ذیل سنت طبقه­نویسی مسلمانان و به مثابۀ شکلی از تاریخنگاری اسلامی-ایرانی شکل گرفته است. از میان تذکره­های عرفا، تذکره­الاولیای عطار بجای گزارش مستقیم و تاکید بر نسب، تولد و وفات، شاگردان و استادان سوژه­ها، سبک زندگی یا وجوه ریاضت آنها را به قصد برساخت«هویت-طبقه» آنان بازنمایی می­کند. در این نوشتار سبک بازنمایی طبقات عرفا در تذکره­الاولیاء پس از برابرخوانی ریاضت به مثابۀ سلیقه و مصرف با تکیه بر آرای متفکران مطالعات فرهنگی و جامعه­شناسی سلیقه و مصرف دلالت­یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می­دهد که انواع ریاضت یا سلیقه و مصرف عرفا در تذکره­الاولیاء در قالب پنج عنصرِ پوشاک، تغذیه، عبادات و مناسک، سخن­گفتن و حرکات بدن و در نهایت تعلقات و دارایی­های سوژه­های عارف به برساخت و تمایز دو کلان طبقۀ «عارف-زاهد» و «عارف-عاشق» انجامیده است. طبقۀ عارف-زاهد با گرایش به وجه سلبی انواع ریاضت یا اصل امتناع به شکل نشاندار به قطعیت معنا باور داشته است. پوشاک خشن، فرسوده یا عریانی، غذاهای ساده و کم، گیاه­خواری و یا نخوردن، عبادات و مناسک فروکاهنده مستمر یا یکباره، سخن­گفتن تردیدآمیز، خوفناکی همراه با احساس گناه و بدن منقبض، زن و فرزند­گریزی، دارایی­های ناچیز شاهد این ادعاست. در مقابل طبقۀ عارف-عاشق اگرچه در برخی از موارد مثل پوشاک یا تغذیه به سویۀ سلبی ریاضت توجه کرده است اما ریاضت آنان عمدتاً به شکل ایجابی، گشوده و سیال سامان یافته است. گریز از الزام خرقه­پوشی، تنوع­طلبی در تغذیه، شوریدگی­های خلسه­وارِ بدن­فزا، گستاخی­های زبانی-بدنیِ فاصله­گریز و واسطه­ستیز و در نهایت تعلق و دارایی­گزینی غیر­الزام­آور نمونه این سبک از زندگی است.
تذکره نویسیعرفا
طبقات عرفا
عطارنیشابوری
تذکرهالاولیاء
ریاضت
سلیقه و مصرف
2019
03
21
1
30
https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_4406_aecff10eb3dcc0e9a042cdaf2f6b5b53.pdf