پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220Content Comparison of Mersadolebad of Najm Razi and Hadiqat-o Alhaqiqeh of Sanai Qaznaviمقایسۀ محتوایی مرصاد العباد نجمالدین رازی و حدیقة الحقیقۀ سنایی غزنوی بر مبنای نظریة ترامتنیت1251855FAداود اسپرهماستادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبایی (ره)زهرا چمنی نمینیکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبایی (ره)Journal Article20141226Today the expansion of researches and scientific deliberations in rich the heritage of Persian literature, provide an appropriate condition for comparative study in literary books. This research benefitting from Intertextuality and Transtextuality methods compares contents of two valuable books in theosophical Persian literature field: Hadiqat-o alhaqiqeh by Sanaei Qaznavi and Mersadolebad by Najm-e Razi. Transtextuality method was first introduced by Julia Kristeva (1960th) and then was developed by Gérard Genette. According to Gérard Genette transtextuality is "all that sets the text in relationship, whether obvious or concealed, with other texts" and it "covers all aspects of a particular text". Genette described transtextuality as a "more inclusive term" than intertextuality. In this research, we find such documentary results through comparison “beginning style”, “classification type”, “explicit & indirect quotation”, “introduction”, “Theme & content”, “interaction to Sufism”, “interpretation and criticism of each other” and “inspiring each other” in mentioned books.امروزه گسترش تحقیقات و تعمقهای علمی در میراث گرانبهای ادبیات فارسی زمینة مناسبی را برای پیگیری مطالعات تطبیقی و مقایسۀ آثار ادبی از جنبههای مختلف فراهم کرده است. این مقاله تلاشی است برای مقایسۀ محتوایی دو اثر ارزشمند در زمینۀ ادبیات عرفانی، یعنی <em>حدیقة الحقیقۀ</em> سنایی غزنوی و <em>مرصاد</em><em> </em><em>العباد</em> نجمالدین رازی که عمدتاً بر مبنای دیدگاه «بینامتنیت» و نیز «ترامتنیت» صورت گرفته است. ترامتنیت، که نخستینبار کریستوا (دهۀ 1960) آن را مطرح کرد و بعدها ژرار ژنت این مفهوم را گسترش داد، دربرگیرندۀ کلیۀ روابط یک متن با متنهای دیگر است و در واقع به بررسی روابط تأثیرپذیری و تأثیرگذاری دو یا چند متن متمایز میپردازد. در این مقاله، به نتایج مستندی از مقایسة معیارهایی مانند «نحوۀ آغاز»، «شیوۀ فصلبندی»، «استفاده از نقلقولهای صریح و غیرصریح»، «مقدمه»، «پردازش مضمون»، «نوع برخورد با تصوف»، «نقد و تفسیر آثار از سوی یکدیگر»، و «الهام گرفتن آنها از هم» بر مبنای «نظریة ترامتنیت ژنت» دست یافتهایم.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1855_aa91011e13e9651a1cdd359efa0f0f7b.pdfپژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220Embedded Narrative in Persian Literatureسیر داستانهای درونهای در ادبیات فارسی تا پایان قرن نهم27531856FAسمیرا بامشکیاستادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهدنسیم زحمتکشکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150113“Story within story” or “embedded narrative” is “a combination of narrative sequences such that one sequence is embedded in another one”. Despite the extensive use of this technique, there is no comprehensive source for researchers. Thus, the main aim of this article is to provide a history of embedded narrative in Persian literature from the beginning to ninth century. Results show an expansive use of this technique in narrative genre; a continuum from fictional to didactic and mystical works. Moreover, on the basis of the role of embedded narrative in plot, the trilogy kinds of embedding are discovered: instrumental, structural and synthetic.«روایت در روایت» یا «داستان درونهای» روایتی است که در روایتی دیگر، که به مثابة چهارچوبی برای آن است، درونهگیری شود. با وجود گستردگی آثاری که از این شگرد روایی بهره بردهاند، هیچ منبعی که فهرستی از این آثار را فراهم کرده باشد در دسترس نیست تا به استناد آن پژوهشگران بتوانند گامهای بعدی را برای شناسایی و بررسی نقش و کارکرد داستانهای درونهایِ ادب فارسی بردارند. از این رو پرسش این پژوهش بررسی و بازنماییِ سیر داستانهای درونهای در ادبیات فارسی تا پایان قرن نهم هجری است. روش پژوهش بر بنیان «مدل طبقهبندی اسکولز و کلاگ» به مطالعۀ سیرِ تاریخی درونهگیریهای روایی پرداخته است. بر بنیان این طبقهبندی، میان دو گونة ادبیِ «تجربی» و «روایتمدار» تمایز است. آن گروه از آثار ادبی که در شاخة ادبیات «تجربی» قرار میگیرند، از این پژوهش خارجاند. در مقابل، این پژوهش به شاخة ادبی «روایتمدار» میپردازد. نتایج به دست آمده با توجه به بررسیهای انجامشده عبارت است از اینکه دامنة کاربرد این شیوة روایی در ادبیات فارسی چنان گسترده است که پیوستاری از متون داستانی منثورِ عامیانه تا آثار منظومِ عرفانی و تعلیمی را دربر میگیرد. شگرد داستان درونهای در طیف گستردهای از ژانرهای گوناگون حضور دارد؛ از گونههای تعلیمی گرفته تا گونههای روایتمدار. همچنین با توجه به نقشی که داستان درونهای در پیشبرد پیرنگ دارد انواع سهگانة داستان درونهای کشف شد: ابزاری، شالودهای، و ترکیبی.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1856_e4d59edbbc94ee37ce76bdb45b96bf3c.pdfپژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220Correcting Couplets of the Divan of Moezziپیشنهادهایی برای تصحیح برخی از بیتهای دیوان معزی و ذکر شعرهای نویافتۀ وی (بر پایۀ تذکرهها و جُنگهای کهن)55721857FAغلامرضا سالمیاندانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه0000-0002-1633-1192سهیل یاری گلدرهکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاهJournal Article20141206In correcting the texts, the closer the oldest version to the life time of the author the more stable the corrected text, in case the rules of scientific correction are met. Unfortunately, the oldest version of lots of valuable Persian texts have not survived throughout the history. Mediatory texts such as biographies, collections of poems and other poetic and non-poetic texts which guarantee some parts of the texts, have an important role in finding the correct forms of recording the words. In the present study, we questioned whether it is possible to eliminate some of the weak points of the correction of the Divan of Moezzi, and we used such texts for investigating his Divan. The results of the study is composed of twenty-five novel correcting suggestions in addition to mentioning forty-five couplets of Moezzi which has not been mentioned in his printed Divan.در دانش تصحیح متون، هرچه اقدم نسخ به زمان زندگی مؤلف نزدیکتر باشد، به شرط رعایت قواعد تصحیح علمی، استواری متن تصحیحی بیشتر است. متأسفانه از بسیاری از متون ارزشمند زبان فارسی نسخهای کهن باقی نمانده است. در چنین حالی، متون واسطهای (تذکرهها، جنگها، مجموعهها، و سایر متون نظم و نثر)، که بخشی از متن مورد نظر را تضمین کرده باشند، نقش مهمی در یافتن صورت درست ضبط کلمات ایفا میکنند. در پژوهش حاضر با این پرسش که «آیا میتوان با کمک متون واسطهای برخی از کاستیهای تصحیح <em>دیوان</em> معزی را مرتفع کرد؟» و با بهرهگیری از چنین متونی به بررسی <em>دیوان</em> شاعر پرداخته شد. حاصل پژوهش عبارت است از 25 پیشنهاد تصحیحی جدید به علاوۀ یادکرد حدود 45 بیت از معزی که در <em>دیوان</em> چاپی او نیامده است.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1857_d13ee3bcfa6ecb5f08bf0bbf50094ee5.pdfپژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220Critical Discourse Analysis of Sufi Masters' “Maqamat”تحلیل انتقادی گفتمان «مقامات» مشایخ صوفیه73971858FAفرزان سجودیدانشیار نشانهشناسی و زبانشناسی، دانشگاه هنر تهرانزینب اکبری اکبریدانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیJournal Article20141216Hagiographic literature and specifically “maqamat”, meaning recording one of the Sufi sheiks’ life and behavior, have had a critical role in our social and cultural past and an outstanding effect on our best poets' minds and language after the 5th century. Therefore it’s one of the prominent genres of mystical literature. Though they've had such significant role, not much study on them has been done yet. This paper analyses the language and discourse of two texts of this type and comperes the contrasts and conversions that appears through Sufism organization, in these texts' language. The first text, <em>Sirat-ibn Khafif</em>, composed by Abolhasan deylami (died in 173), is one of the most primitive hagiographies. The other one, <em>Maqamat-i zhanda pil</em>, one of the most archaic biographies of Ahmad Jam (died in 541), is in fact regarded as the last hagiography until before the end of the 6th century and Mongol invasion.شرححالنویسی عرفانی، به طور کل، و «مقاماتنویسی»، نگارش شرح حال یکی از اولیا و مشایخ صوفیه، به طور خاص، نقش ویژهای در گذشتۀ فرهنگی و اجتماعی ایرانیان داشته و در ذهن و زبانِ بهترین شاعران و نویسندگان فارسیزبان، پس از قرن پنجم، تأثیر عمدهای به جای گذاشته است، بنابراین، یکی از ژانرهای مهم تاریخ ادبیات عرفانی به شمار میرود؛ گرچه، با همۀ ارزش و اهمیتش، چنانکه باید شکافته و شناخته نشده است. پژوهش حاضر تلاشی است برای بررسی زبان و گفتمان دو متن از این نوع و مقایسة تفاوتها و تغییراتی که در جریان تحولات نهاد تصوف در زبانِ این گونه متون بروز و ظهور یافته است. متن نخست، <em>سیرت ابن خفیف</em> (د 371 ق)، که به دست ابوالحسن دیلمی و در نیمة دوم قرن چهارم تألیف شده، از قدیمترین مقاماتِ مشایخ صوفیه است و <em>مقامات ژندهپیل</em>، کهنترین و گستردهترین شرح حال احمد جام (د 536 ق)، آخرین نمونه از مقاماتِ عرفانی است که از قرن ششم (تا زمان حملة مغول) در دست داریم. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی است، اما در فرایند تحقیق، هر جا لازم بود، از دادههای کمّی استفاده شد. در پژوهش حاضر، دادهها و اطلاعات (حکایات مندرج در مقامات) بر اساس مبانی روششناسی فرکلاف در سه سطح، «توصیف»، «تفسیر»، و «تبیین»، تحلیل شده است.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1858_9e75c509f1936b2fc746679c4eee6204.pdfپژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220A Comparative Study of Narrative in
Tārīkh-e Bayhaqī and Tārīkh-e Bal'amiبررسی تطبیقی اصول روایت در تاریخ بیهقی و تاریخ بلعمی991221859FAعلی حسن سهراب نژاداستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نورعبدالصمد حق نظرکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نورJournal Article20141223Tārīkh-e Bayhaqī and Tārīkh-e Bal'ami are considered two masterpieces of Persian history. However despite many studies done on the two books, no comprehensive study is done from the perspectives of comparative, historical and literary criticism on aspects such as narrating history style and language. Nonetheless, these two books are proper examples for comparative studies as they principles of narrative and storytelling are traceable in them. The present study is to study the characteristics of narrative and fictional aspects of the two texts including perspective, character, tone and atmosphere in order to show some of the similarities and differences between the two masterpieces. Some of the results of this study indicate that the diversity of perspective in Tārīkh-e Bayhaqī is more than Tārīkh-e Bal'ami. In Beihaghi's text the focus is more on characters than on action while Bal'ami's text is more action-oriented. Beihaghi is more successful in stage-setting than Bal'ami, as well as in elements of tone and atmosphere. These factors make the former text more vivid and so more attractive to the reader.<em>تاریخ بلعمی</em> (از تاریخهای عمومی عالم) و <em>تاریخ بیهقی</em> (از تاریخهای خصوصی دورة غزنویان) از شاهکارهای تاریخی و ادبی ایرانزمین به شمار میروند. به رغم پژوهشهای فراوانی که دربارۀ آنها انجام شده، از دید تطبیقی و از ابعاد مختلف تاریخی و ادبی، نظیر سبک و اسلوب تاریخپردازی، اصول روایت، و زبان، تا کنون کمتر بدانها توجه شده است. این دو اثر، که از برجستهترین نمایندگان دورة نخستین تاریخنگاری و از آثار مهم سبک نثر مرسل و بینابین ادبیات منثور ایراناند، به سبب برخی تجانسهای انکارناپذیر، از جمله کاربرد آگاهانه یا ناآگاهانۀ اصول روایت و داستانپردازی، ظرفیت مطالعۀ تطبیقی را دارند. پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعه و بررسی ویژگیهای روایی و داستانی <em>تاریخ بلعمی</em> و <em>تاریخ بیهقی</em> از جمله زاویۀ دید، شخصیتپردازی، صحنهپردازی، لحن، و فضا، برخی شباهتها و تفاوتهای این دو شاهکار را از این حیث به دست دهد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تنوع زاویۀ دید در <em>تاریخ بیهقی</em> بیش از <em>تاریخ بلعمی</em> است. در <em>تاریخ بیهقی</em> به شخصیتها بیش از کنشها و حوادث پرداخته شده و این اثرْ تاریخی شخصیتمحور به شمار میآید، اما <em>تاریخ بلعمی</em> بیشتر تاریخِ کنشمحور است. بیهقی در صحنهپردازی موفقتر از بلعمی است. همچنین، عناصر لحن، فضا، و رنگ در <em>تاریخ بیهقی</em> پرداختهتر و ماهرانهتر از <em>تاریخ بلعمی</em> است و مجموعۀ این عوامل باعث جذابیت بیشتر آن شده است.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1859_d1686e805d1d447429978ddc6d52e8c2.pdfپژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگیکهننامه ادب پارسی2383-06035420150220A Comparative Study of Ahmad-e Jam's Mystical
Views and Six Former Mystic Booksشباهتهای عرفانی آثار احمد جام با شش اثر عرفانی پیش از خود و ردّ نظریة امّی بودن وی1231411860FAامیرحسین مدنیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کاشانJournal Article20141216Illiteracy is one of the traits some writers have attributed to Ahmad Jam. These writers know his whole speeches spiritual intuition and divine inspirations. According to these writers if all traces and writings of Ahmad Jam are under the impact of ” DIEX EX MACHINA” therefore, a question is posed: what is all this similarity between his traces with writings of the sheiks before him? We believe these aren't accidental. Thus, these writers indirectly wanted to equalize him with the illiterate prophet and increase his prominence and status for the posterity in this way by means of this persistence in the role of inspiration in sheikh’s traces. In this article, we have tried to answer these questions starting with an introduction to revelation and heart inspiration. Then we have tried to compare sheikh Jam's prose traces with six of his preceding mystical traces and we have allocated a time for the survey and the analysis of interpretive similarities, clarifying the differences and resemblances of these traces. We prove that Ahmad Jam had totally been familiar with his preceding mystical heritage and these traces are a combination of divine inspiration and compliance with speeches and writings of preceding sheiks.یکی از صفاتی که برخی مقاماتنویسان به احمد جام نسبت دادهاند «امّی بودن» وی است. آنان، با انتساب چنین صفتی به شیخ جام، همة گفتههای او را برگرفته از الهام ربّانی و کشف و شهود عارفانه میدانند. اگر، بنا به نوشتة این مقاماتنویسان، همة آثار و نوشتههای احمد جام متأثر از «الهامات غیبی» باشد، این همه شباهت میان آثار او با نوشتههای مشایخ متقدم چه میشود؟ و چگونه میتوان این مشابهتها را توجیه کرد؟ آیا مقاماتنویسان، با این همه اصرار به نقش «الهام» در آثار شیخ، تلویحاً نخواستهاند که او را با «نبی امّی» برابر سازند؟ و از این راه بر مقامات و کرامات شیخ نزد آیندگان بیفزایند؟<br /> در این مطالعه کوشیدهایم، ضمن مقدمهای دربارة «الهام و وحی دل» عارفان، به سؤالات یادشده پاسخ دهیم. بدین منظور، آثار منثور شیخ جام را با شش اثر عرفانی متقدم سنجیدیم و به بررسی و تحلیل تشابهات تفسیری ـ تأویلی و همچنین تشابهات عرفانی این آثار پرداختیم و با نمودن وجوه تشابه به اثبات این نکته پرداختیم که احمد جام، بر اثر مطالعه و تحقیق، با میراث عرفانی پیش از خود کاملاً آشنا بوده و آثار او ترکیبی است از الهامات الهی و متأثر از گفتهها و نوشتههای مشایخ پیشین.https://classicallit.ihcs.ac.ir/article_1860_66b4d169e9be16c079e02e8af7a8ba28.pdf